نشانه درباره وبلاگ ![]() بنام آفریننده اندیشه ها توانا بود هر که دانا بود زدانش دل پیر برنا بود دوستان عزیز سلام! امیدوارم اندیشه سبزتان همیشه سبز باشد و رازیانه افکار تان همیشه مروارید وار در حال رستن و تکامل، قدم تان را به این وبلاگ گرامی میدارم. سعی من در صفحات مجازی جادوی" وبلاگ نویسی" هم سرگرمی و هم مطالبی که باهدف ارایه اطلاعات مفید ( تا جای که توان داشته باشم) در زمینه های مختلف ( اجتماعی، تاریخی، دینی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی) می باشد که در تدوام این کار به دیدگاه های عالمانه و منصفانه شما نیاز دارم تا با لطف خود اشتباهات من را تذکرداده و از نقطه نظرات مفید شما در بهینه سازی کیفیت و کمیت مطالب استفاده خواهم کرد. نويسندگان یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, :: 20:41 :: نويسنده : مصطفی احمدی
نمیدونم چرا بعضی وقتها ناهارم رو دیر میخورم یا اصلاً نمیخورم... بدتر از اون که شامم رو نصف شب میخورم.... صبحانه که اصلاً دیگه نمیتونم بخورم... به آهنگ های تکراری گوش میدم... بدتر از همه جدیداً سر کلاس اصلاً حواسم به درسهام نیست... هر چقدر که سعی میکنم نمیتونم تمرکز کنم.... روی اکثر کارهام دیگه تمرکز ندارم... میترسم از همین هفته که امتحانات میانترمم یکی پس از دیگری نزدیک میشه بزنم خرابشون بکنم... احساس میکنم دیگه لباسهام بهم نمیاد... کم کم از همه چی داره بدم میاد یک کلام: خستم ولی نمیدونم چکار کنم، چه جوری خودم رو ریستارت کنم چون بدجوری هنگ کردم.. بدجوری احساس تنهایی میکنم... خیلی سخته ادم همچین وضعی داشته باشه... تا حالا تو همچین وضعی گیر افتاده بودی؟؟ راه حل شما چیه؟؟؟ نظرات شما عزیزان:
سلام
چه جالب منم همین مشکل رو دارم چند وقته؟ توصیه من اینه برو کوه. وقتی به بالای یه قله رسیدی بالای بلندترین نقطه. اونوقت یه حسی میاد سراغت انگار که تخلیه روحی شدی.... پاسخ:رفتم نشد
سلام مصطفی عزیز
با اون پست "دلگیر"ی که گذاشته ای مطمئن شدم که هنگ کرده ای..... دوست من خوبه که گاهی ادم همینجوری که تو نوشته ای بی خود و بی جهت هنگ کنه.برای مدتی زندگی رو بی صدای بی صدا تجربه کنه و فقط ببینه مردم با شور و شوق فراوان در اطرافش زندگی می کنند. اما بعد از مدتی باید به فکر جمع و جور کردن خودت بیفتی که این ست فکر می کنم مقدمه ای برای این کار باشد! خب مسلما یک جهش در زندگی در انتظارت خواهد بود اما اگه نتونی و در حالت هنگی بمانی و ویندوز خودتو عوض نکنی چیزی که می بازی در این بازی عمرت است!!!! امیدوارم که امیدوار باشی
ای کاش کمی صدایت رساتر بود...
کاش نگاهت نافذتر بود... شاید هیاهوی زمان گوش معشوقه ات را پرکرده و یا غبار زندگی زنگار برچشمانش افکنده... که چنین وضع پریش تورا نمی بیند... وصدای دلتنگی تورا نمی شنود... حال چاره فقط صبراست وصبراست وصبر... شاید چشمانش بینا وگوشش شنواگردد پاسخ:صبر ميكنيم. تشكر
سلام
عاشقی بد دردیه،اگه نتونی درمان یا ساکتش کنی وضعت از این هم بدتر میشه.
جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت
سر را به تازیانه او خم نمی کنم! افسوس بر دوروزه هستی نمی خورم زاری براین سراچه ماتم نمی کنم. با تازیانه های گرانبار جانگداز پندارد آنکه روحِ مرا رام کرده است! جان سختی ام نگر، که فریبم نداده است این بندگی، که زندگیش نام کرده است! بیمی به دل زمرگ ندارم، که زندگی جز زهر غم نریخت شرابی به جام من. گر من به تنگنای ملال آور حیات آسوده یکنفس زده باشم حرام من! تا دل به زندگی نسپارم،به صد فریب می پوشم از کرشمۀ هستی نگاه را. هر صبح و شب چهره نهان می کنم به اشک تا ننگرم تبسم خورشیدو ماه را ! ای سرنوشت، ازتو کجا می توان گریخت؟ من راهِ آشیان خود از یاد برده ام. یکدم مرا به گوشۀ راحت مرا رها مکن با من تلاش کن که بدانم نمرده ام! ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا ! زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز. شادم از این شکنجه خدا را،مکن دریغ روح مرا در آتشِ بیداد خود بسوز! ای سرنوشت، هستی من در نبرد توست ر من ببخش زندگی جاودانه را ! منشین که دست مرگ زبندم رها کند. محکم بزن به شانه من تازیانه را! دوردست
![]() ساعت18:11---28 فروردين 1391
سلام
راستی بیا توی وبلاگ من برو توی وبلاگ جادوگر بحث های روانشناسی جالبی داره روی من که اثر گذاشته از اولش بخون ... امتحانش ضرر نداره پاسخ:منكه پيداش نكردم اون چيزي رو كه گفتي
سلام ، آقای احمدی واقعا نمیدونم شاید به قول دوستان باید ازدواج کنید یا شاید هم نه شاید علتش درونی باشه و یا شاید اینکه دچار روز مررگی شدید در نهایت تنها کسی که می تونه بهتون کمک کنه خودتون هستین
پاسخ:سعي خودمو ميكنم
سلام
اینایی که شما میگی نشونه های عاشقیه باید زن بگیری پاسخ:مشكل همينجاست ديگه!!! نميشه دوردست
![]() ساعت1:07---28 فروردين 1391
سلام درکت می کنم خوبه حالا مثل من بی خواب نشدی ....
بهترین راه حل ازدواج ست .... چند نکته توی زن گرفتم وجود داره یکی انتخاب کیس مناسب دومی جلو رفتن سومی صبور بودن چهارمی شله شدن ... اگه نشد که باید کیس و عوض کنی ... حتما سه شنبه برو انفی تاتر حرفهای دهنوی رو گوش بده بحث ازدواج دانشجویی ست... پاسخ:باشه rahbar
![]() ساعت0:12---28 فروردين 1391
خداوند کمی رحم درک واحساس به اون ...عنایت کند تاخدای نخواسته هنگ موقتی ات تبدیل به هنگ دایمی نشود
پيوندها
|
|||
![]() |